جدول جو
جدول جو

معنی ام زوبر - جستجوی لغت در جدول جو

ام زوبر
(اُمْ مِزَ بَ)
داهیه. (المرصع). در اقرب الموارد زوبر بمعنی داهیه آمده است. رجوع به زوبر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ام زنبق
تصویر ام زنبق
کنایه از خمر، شراب
فرهنگ فارسی عمید
(اُمْ مِ حُ)
ناقه. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(مُزَ بَ)
جامۀ پرزه دار. (از منتهی الارب) ، ثوب مزوبر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دو کس که در قوّت با هم برابر باشند. (آنندراج) :
نهادند پس گیو رابا گروی
که هم زور بودند و پرخاشجوی.
فردوسی.
بدو گفت هم زور تو پیل نیست
به مانند رای تو خود نیل نیست.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ)
داهیه. (المرصع) (اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ)
مرغ خانگی. (از المرصع) ، ضربی که بپشت پای بر سرین مردم زنند. (منتهی الارب) (از المرصع) (از اقرب الموارد). اردنگ، قدر و اندازه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اُ م مِ بَ)
مورچه. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ بِ)
هریسه.
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ ؟)
عقاب. (المرصع) (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ حَ)
عقاب. (ناظم الاطباء) (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ ؟)
است. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ هِمْ بَ)
کفتار ماده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ صَبْ بو)
زمین سنگناک سوخته.
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عَ بْ بو)
کفتار. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، ماکیان. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ زُ بَ)
یکی از عمه های پیغمبر اسلام بود. (از تاریخ گزیده چ لندن ص 163)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ زَمْ بَ)
شراب. (از المرصع) (از المنجد) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ زَ بَ عَ)
دولت. (المرصع).
لغت نامه دهخدا
تصویری از ام عبور
تصویر ام عبور
کفتار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم زور
تصویر کم زور
کسی که زور و نیروی او اندک است مقابل پر زور
فرهنگ لغت هوشیار
هریسه هلیم این واژه از هلام پهلوی ساخته شده و حلیم نادرست است گندمبا ریس
فرهنگ لغت هوشیار
بی جان، بی قوت، ضعیف، ناتوان، نزار
متضاد: پرزور، زورمند
فرهنگ واژه مترادف متضاد
هماورد، هم قوه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مانند ما، مثل ما
فرهنگ گویش مازندرانی
کنار ما، نزد ما، پیش ما
فرهنگ گویش مازندرانی